هنرهای صناعی ایران برخاسته از بطن فرهنگ اصیل، غنی و بارور این مرز و بوم است که وسعت آن پهنای سرزمین، پیشینه آن بلندای تاریخ و جایگاه آن در قلب، روح و روان استادان و هنرمندان پرمایه ولی بیادعا و هنردوستان باذوق و اهل کمال و صاحب معرفت کشورمان است.
اصفهان که نام بلندآوازهای در هنر و معماری ایران دارد، از قدیم الایام به واسطه هنرهای صناعی زیبا و متنوع و استادان و هنرمندان باذوق، مبرز و خلاق شهره بوده است. به نظر میرسد که قابلیتها و ظرفیت بالایی را به هنگام پایتختی (بین سالهای 1000 تا 1135 ق) داشته، شایستهترین بوده است، چرا که نقطه عطفی در زمینه به کمال رساندن و درخشش تمامی عرصههای هنر، معماری و بسترسازی برای پرورش استادان و هنرمندان به ثبت رسانده به طوری که پس از گذشت چند سده هنوز هم میتواند مناسبترین معیارها و قوارههای هنری را برای مقایسه هنرهای صناعی، معماری، ادبیات، خوشنویسی، نگارگری و حتی مدیریت فرهنگی، هنری، جامعهشناسی هنر و زیباشناسی آن ارائه دهد.
بدون تردید یکی از هنرهای سنتی و صنایع دستی باارزش و مطرح ایران در سطح ملی و بین المللی هنر قلمکارسازی است که در حال حاضر در زمره چاپهای سنتی قرار دارد. هنری که هر چند براساس قراین، اسناد و مدارک موجود خاستگاه اولیه آن را در تمدن دیگری باید جست و جو کرد، اما استادان و هنرمندان ایرانی و به ویژه فرهیختگان هنری شهر اصفهان چنان در رشد، بالندگی، ذوق آزمایی، تحول و تکامل نگارهها، شیوههای تولید، متنوع ساختن آثار و در افزایش جلوه هنری آن کوشیدهاند که این هنر تبدیل به یکی از هنرهای صناعی پررونق و مطرح ایرانی شد و در بطن زندگی فردی و اجتماعی ایرانیان جایگاه شایستهای یافت.
قلمکار نقاشی:
«قلمکار نقاشی » همانطور که از نامش پیداست، هنر انتقال نقش و طرح به وسیله قلم مو برروی پارچه میباشد. در قدیم برای تولید پرده، سفرههای نفیس، و ... طرحهایی هم چون رزم، بزم و شکار را برروی پارچههای نخی و گاهی پشمی بسیار ظریف و یا ابریشم، به وسیله قلم مو و رنگهای گیاهی یا معدنی نقاشی میکردند و گاه برای سهولت در حاشیهها از مهر استفاده میکردند. این روش قلمکارسازی تا حدود زیادی منسوخ شده و هم اکنون قلمکاسازان، تمامی سطح پارچه را به وسیله مهر، منقوش مینمایند.
قلمکار نقاشی در اصفهان، شیراز، بروجرد، همدان، رشت، یزد، سمنان، گناباد و کاشان رواج داشته است. ولی اهمیت قلمکارهای بروجرد از سایر مناطق بیشتر بوده است. هماکنون در ایران فقط قلمکار نقاشی در اصفهان صورت میگیرد و پیشکسوت این هنر در حال حاضر استاد گیاهی میباشد.
قلمکار:
در تعریف «قلمکار» آمده است: «پارچهای ساده و مازو شده از کرباس، کتان و غیره که بر آن به وسیله قالب و مهر، نقوشی تصویر کرده باشند و آن را به اشکال پرده، سفره، رومیزی و غیره در آورند» (معین 1371: 3/2721). همچنین ذکر شده است: »نوعی از بافتههای رنگارنگ و الوان» (نفیسی 1343: 3/2702).
در گذشته نه چندان دور، قلمکارسازی به «چیتسازی» و قلمکارساز به «چیتساز» و حرفه و هنر قلمکاری به «چیتسازی» یا «چیتگری» مشهور بود، به گونهای که هم اکنون «چیتساز» یا قلمکاری و قلمکارنژاد نام خاندان بزرگی در اصفهان است که همچنان در عرصه هنر قلمکارسازی فعالیت دارند و پارچههای چاپ قلمکار با کیفیت و متنوعی را تولید و عرضه میدارند.
وجه تسمیه:
به طور کلی وجه تسمیه قلمکار، به علت نوع تولید و نحوه منقش کردن پارچه در آغاز پیدایش این هنر بوده است. بدین معنی که در ابتدا روی پارچههای پنبهای و احتمالا ابریشمی، با قلم نگارههای مورد نظر را نقاشی میکردند و نقوش مختلفی پدید میآوردند؛ ولی چون برای این نوع تولید، وقت زیادی صرف میشد، ضمنا نقوش رسم شده با قلم فاقد هماهنگی بود و باعث یکسان نبودن تولیدات میشد و همچنین قیمت تمام شده را نیز بالا میبرد، بنابراین به واسطه نیاز به تولید زیاد، قلمکارسازان انتقال نقوش به وسیله قالبهای حکاکی و کندهکاری شده بر روی پارچه را تنها راه چاره این مشکل دانستند و به طراحی، حکاکی و کندهکاری قالبهای مورد نظر پرداختند؛ البته پس از یافتن راه حل جدید، به طور کلی نقشزنی به صورت قدیمی متروک نشد؛ بلکه برخی نگارهها به وسیله قالب و طرحهای دیگر با دست نقاشی میشد، ولی به مرور زمان و به دلیل احتیاج به سرعت بیشتر در تولید، قلمکارسازی به صورت فعلی یعنی استفاده از قالب برای کلیه نگارهها و نقوش متداول شد. در این طریقه قلمکارسازی، تنها نقصی که وجود دارد، استفاده از رنگهای محدود با قالبهای مشخص است؛ در صورتی که در ابتدا که نقشزنی به وسیله قلم صورت میگرفت، این محدودیت در مورد استفاده از رنگ، وجود نداشت و تنوع رنگی در تولیدات و خلاقیت هنری بیشتری مشهود بود (اخوان چیتساز 1350: 2). ذکر رنگهای مورد استفاده در قلمکار که چگونه تهیه شده و از چه موادی گرفته شده اند در ادامه آمده است.
تاریخچه قلمکار تا قرن دهم:
تولید طرحهای رنگی و نقوش روی پارچه به وسیله باسمه یا قالب، ظاهرا در سده چهارم پیش از میلاد مسیح در هند بوجود آمده است. در کارنامههای چینی نوشته شده است که پارچههای چاپی از سال 140 پیش از میلاد مسیح از هند به چین آورده شد. در زبان فارسی واژه چیت به معنی پارچههای چاپی است و این واژه در اصل هندیست. استرابو مورخ رومی در اولین سالهای پس از میلاد مسیح نوشته است که در زمان وی پارچههای چاپی از هند به اسکندریه میرفت. کشفیاتی که در آثار باستانی مصر شده نشان میدهد که چیت تا سده چهارم هم به بازارهای آنجا وارد میشده است. در دوره سامانیان چاپ روی پارچه در ایران تکامل یافت و روشهای نوینی در تزیین پارچههای پشمی و کتانی و ابریشمی ابداع گردید.
نخستین پارچههای چاپی در شمال اروپا از گورسنت کاساریوس اهل آرلس (در حدود 543 میلادی) بدست آمده است. این پارچهها به سبک شرقی درست شده بود. بالاخره وقتی چاپ باسمهای پارچه در اروپا متداول شد، روش آن با شرق فرق داشت. چیتساز اروپای قرون وسطی یعنی از سده سیزدهم به بعد، ماده رنگی را که با چسب ویژهای آمیخته کرده بود از قالبهای خود به پارچه منتقل میکرد. این ماده رنگی به پارچه نفوذ نمیکرد و فقط روی آن نقش میبست. از سوی دیگر چیتسازی شرقی رنگهای واقعی که تمام الیاف و پود پارچه را رنگ میکند به کار میبرد.
اسناد و مدارک در دسترس نشانشگر آغاز قلمکارسازی از حدود قرن چهارم (ق.م) در کشورهایی نظیر مصر و هند است اما این هنر احتمالا از دوره سلجوقی و یا دوره ایلخانی به ایران راه یافته و توسط هنرمندان ایرانی در مسیر تکامل گام نهاده است.
شروع قلمکارسازی با قلمکار نقاشی است که قدمتش لااقل به دوره تیموری میرسد و این نکتهای است که صاحب نظران بر آن تاکید داشتهاند؛ اما استادکاران پرسابقه قلمکار نقاشی، از رونق و رواج این هنر نفیس و فاخر در دوره صفوی یاد میکنند و اینکه محمد خان، علی و اسماعیل کاشانی، آقا محمود و مغیث اصفهانی و به ویژه شفیع عباسی در این زمینه از هنر بومی و سنتی ایران پیشگام بودهاند. بنابراین بدیهی است در بررسی شیوهها و روشهای تولید قلمکار از گذشتههای دور تا به امروز و به ویژه دوره صفویه، قلمکار نقاشی جایگاه خاصی مییابد و باید در آغاز به سراغ این رشته از قلمکار رفت و دقایق و ظرایف را از زبان استادان این هنر دریافت کرد.
تاریخچه چاپ قلمکار و قلمکارسازی، که یکی از انواع شایع چاپ بر روی پارچه است، در پرده ابهام است. روشهای متداول چاپهای سنتی که به طور عمده چاپ قلمکار، چاپ باتیک و به گفته تعدادی از صاحبنظران چاپ دستی را هم شامل میشود، از گذشتههای دور در برخی از نقاط جهان دنبال شده است.
تنی چند از صاحب نظران سابقه منقش کردن پارچه به شیوه باتیک را حدود دو هزار سال قبل میدانند که از کشور اندونزی آغاز شده است و امروزه نیز هنرمندان کثیری در جزایر بیشماری در اندونزی به کار چاپ باتیک میپردازند. کشف بقایای نیم تنهای پارچهای در مصر متعلق به حدود 400 (ق.م)، که دارای نقوش ستارهای شکل و به رنگ آبی است و نیز کشف قالبهای قلمکار در هند، که آن هم به حدود سده چهارم قبل از میلاد برمیگردد، همه اطلاعات و دانستههای ما تا به امروز در مورد پیشینه چاپهای سنتی و از جمله چاپ قلمکار در دیگر ممالک جهان است.
در خصوص تاریخ چاپ پارچه در ایران، بررسیها و مطالعات زیادی صورت نگرفته است، ولی به نظر میرسد با ورود پارچههای ساده ابریشمی از چین در دوره اشکانی، منقوش کردن برخی از پارچهها در ایران مرسوم شده باشد، اما در دوره ساسانی، نقشهای چاپی به بهترین شکل برای تزیین بافتههای پنبهای، کتانی و ابریشمی به کار گرفته شد و هنر منقوش کردن پارچه در ایران اوج داشته است.
کهنترین قالبهای شناخته شده در ایران، سه قالب تراشیده از سنگ است که همراه آثار سفالی سدههای چهارم و پنجم هجری در حفاریهای نیشابور به دست آمده است.
تمامی صاحبنظران و متخصصان ذیربط بر این عقیدهاند که بدون تردید قلمکار و قلمکارسازی از دوره ایلخانی در ایران مرسوم بوده است؛ به این دلیل که در دوره یاد شده، به علت حمایت و پیشتیبانی خانان مغول، پارچههای منقوش چینی در بازارهای ایران فروش فوق العادهای پیدا کرده بود و ایرانیها نیز برای رقابت با چینیها و همچنین به منظور جلبنظر مغولان، دست به ابتکاراتی زدند که از آن جمله ابداع نقاشی روی پارچه با قلم یا به اصطلاح ابداع قلمکار نقاشی و سپس چاپ قلمکار با قالب و مهر بوده است (هنر و مردم، صص 49-50).
شواهد و قراین نشان میدهد که قلمکارسازی و چاپ قلمکار در دوره تیموریان نیز در شهرهایی از کشورمان همچون بروجرد، شیراز، رشت، نخجوان، سمنان، گناباد، مشهد، دامغان، نجف آباد، کاشان، یزد، اصفهان و همدان رواج داشته است و شهر اصفهان فقط یکی از مراکز تولید قلمکار بوده است.
به نظر نگارنده قدمت قلمکار به قبل از دوره ایلخانی میرسد. بخصوص در دوره ساسانی چاپ پارچه رواج زیادی داشته و به احتمال قوی قلمکار (البته نه به شکل امروزی) در دوره ساسانی شکل میگیرد. همچنین در دوره سامانیان شاهد چاپ پارچه در مقیاس بالا و کاملتر از دوره ساسانی هستیم و شباهتهای زیادی در طرح و چاپ با پارچههای ساسانی وجود دارد.
به هر ترتیب میتوان گفت که قلمکارسازی که نوعی از چاپهای سنتی بر روی پارچه است، گذشته پرفراز و نشیبی داشته است، ولی به تحقیق هنری که امروز آن را به نام قلمکار میشناسیم، در ادوار گذشته، به نام چیتسازی مشهور بوده است (مختار تجویدی 1356: 63). و گسترش و اوج ترقی آن به عصر صفوی و به ویژه دوران پایتختی اصفهان برمیگردد که به هنری مطرح با کاربردهای فراوان تبدیل شده بود.
این هنر را برای این «قلمکار» میخوانند که در گذشتهی دور با قلم بر روی پارچه نقاشی میشده است. یکی
از اثرات فرهنگی رابطهی بازرگانی و سیاسی آن زمان ایران با چین، آشنایی پارچهباف و نقاش ایرانی با روشهای چینی چاپ نقشها بر روی پارچه به وسیلهی قالبهای حکاکی شدهی چوبی بوده است.
نقش زدن برپارچه به وسیلهی قالب،که امروز هم رایج است از همان زمان آغاز شد. با وجود این نقشزنی با قلم، به شیوهی گذشته، ناگهان متروک نشد؛ اما چون کار با قلم بسیار وقتگیر و کم تولید است، این شیوه به تدریج از رواج افتاد و نقش زدن با قالب جای آن را گرفت؛ که هم تولید سریعتر و بیشتر میکرد و هم و نقشهای یکدستتری پدید میآورد.
خیمه و خرگاهها را هم از پارچههای پرنقش و نگار میساختند. حتی در جنگ هم که نشان دادن توانگری همان اندازه دشمن را هراسان میکرد که نشان دادن جنگ افزارها و زوربازوی انبوه جنگاوران و پارچهها و درفشهایی بزرگ و بلند از پارچههایی گرانبها و پرزرق و برق میساختند. این نقشها از زیباترین نمونههای هنر پارچه بافی در آن دوران است.
از پارچههای نقشدار و قلمکار استفادههای فراوان دیگری هم میشد: گاهی یک دیوار را سراسر از پارچهی قلمکار میپوشاندند و یا از آن به عنوان پرده استفاده میکردند. در جشنها و مراسم مذهبی با قلمکارهای پرنقش و نگار، طاق نصرت میساختند و گاه گذرگاهها را با پارچههای قلمکار میپوشاندند.
بر زیراندازهای قلمکار نماز میگزاردند و جامهریهای نمازشان، از بافتههای قلمکار بود. پردهها، رومیزیها و بقچههای نوعروسان هم اغلب از پارچههای پرنقش و نگار قلمکار بود. که هنوز هم، کم و بیش، در بسیاری از خانهها این بافتههای زیبا یافت میشود.
با اینکه نیاز مردم به اینگونه قلمکارها روزافزون بود و به ناگزیر، تولید پارچهی قلمکار هم افزایش مییافت اما از ظرافت و زیبایی و استحکام قلمکارها نه تنها چیزی کم نمیشد، بلکه مهارت هنرمندان قلمکار پرداز بیشتر و بیشتر هم میشد.
در کتابخانهی سلطنتی افغانستان کتابی هست که نمونههایی است از این مهارت هنری و فنی؛ نه تنها صفحات، که نوشتههای این کتاب نیز با پارچه بافته شده است و این کتاب از لحاظ ساخت، پرکار، دقت و مهارت اثری بیهمتاست. با گذشت زمان و نیاز فراوان به محصول بیشتر و ارزانتر، کار با قلم از رواج افتاد و روش استفاده از قالبهای چوبی جای آن را گرفت. در نقش زنی با قلم، محدودیتی در استفاده از انواع رنگ وجود نداشت، در صورتی که در نقشزنی با قالب، امکان استفاده از رنگ ها محدود بود، همچنین نقشهای از پیش مشخص شدهی قالبها، آزادی و تنوع طرحهایی را که با قلم پدید میآمد، از بین میبرد و به این ترتیب ارزش هنری پارچههای قلمکار پایین آمد.
این صحیح است که تدریجا هنر قلمکار از میان رفت و صنعت سادهی قلمکارسازی جانشین آن شد، اما نقشهای سادهی این بافتهها هنوز هم زیبایی خاص و احترام انگیز خود را حفظ کردهاند. در گذشته مراکز اصلی ساخت و پرداخت قلمکار رشت و کاشان و اصفهان بود و در نخجوان و یزد و بروجرد هم پارچههای قلمکار تهیه میشد.
مواد اولیهی گوناگون برای تهیه فرآوردههای قلمکار اینهاست: پارچهی متقال، دستبافت، پارچهی کودری، پارچهی چلوار، کتیرا، زنگ آهن، رنگ گیاهی، زاج سفید، پوست انار، روغن گلیسیرین، نیل، الیزارین، هلیله، زاج سیاه، روغن کرچک، گل سرخ، روغن کنجد، نیل نخودی، شیرهی انگور، تورنکار، نیل پرطاووسی و جوهر گوگرد.
پارچههای قلمکار، زیباست و خیال انگیز، و با همهی سادگی، نشانهیی است از پایداری یک سنت و یادگاری است از پیشینیان ما که هنر، فروتنی و پشتکارشان، ستایش انگیز بود. در این مجموعه به وسیلهی عکس، که ثبت کنندهی دقیقتریست، سعی شده مراحل گوناگون کار قلمکارسازی را نشان دهیم.
تاریخچه قلمکار در دوره صفوی و اوج این هنر در اصفهان:
اوج هنر قلمکارسازی ـ چیتسازی ـ به دوره صفوی بر میگردد که در آن دوران به ویژه در شهر اصفهان ـ به عناون مهمترین مرکز قلمکارسازی از قرن یازدهم (ه.ق) تا به امروز ـ انواع پارچههای قلمکار برای مصارف گوناگون با طرحها و نقوش اصیل و سنتی و رنگآمیزی زیبا تولید شده است. قلمکارهای نفیسی که از قرون 11، 12، 13 (ه.ق) به جای مانده، خود نشانگر رونق و رواج این هنر در دوره صفوی و حتی تا قرنهایی پس از آن است
امروزه مرکز اصلی تهیهی پارچههای قلمکار شهر اصفهان است که در آن کارگاههای متعدد قلمکارسازی دائر است. ابزار کار در هر کارگاه تعدادی قالب چوبی حکاکی شده است و میز کوتاه مخصوص نقشزنی روی پارچه. سازندگان قالب قلمکار تعدادشان کم است و استادان این هنر یا از بین رفتهاند و یا دیگر قادر به کارکردن نیستند. قالبسازان حاضر به خوبی و با مهارت تمام کار میکنند ولی طرحهایی را که حکاکی میکنند، در واقع تقلیدی است از نقشهای قدیمی، خودشان کمتر نقش جدیدی میآفرینند. (البته هماکنون با توجه به درخواست بازار شاهد نقوش جدید و تلفیقی هستیم).
هنر «قلمکار» که هنوز هم در یکی دو شهر ایران رواجی دارد، بازماندهی هنریست که در قرن دوازدهم هجری ـ روزگار فرمانروایی شاهان صفوی ـ به کمال رسید و تا پایان قرن سیزدهم ـ و یک دو دههی دیگر ـ یکی از درخشانترین نمونههای هنر تزئینی سرزمین ما بود. ساخت و پرداخت پارچهی قلمکار، همواره، یکی از رشتههای گوناگون هنر دستکار پارچهبافی بوده است و پارچههای قلمکار زیبایی که از قرن دوازده و سیزده هجری به یادگار مانده، از گنجینههای پرتنوع طرحها و نقشهای هنر اسلامی ایران به شمار میرود. (نمونههای نفیسی که در موزهی هنرهای تزئینی اصفهان وجود دارد).
پارچههای قلمکار، در گذشته کاربردهای فراوانی داشت: شاهان صفوی و بیشتر بزرگان و توانگران جامههایی زیبا و فاخر از پارچههای قلمکار میپوشیدند که گاهی طلا و نقره هم در بافت آنها بکار میرفت. زیت و یراق و آذینهای اسبها نیز از همان قلمکارهای شاهوار پرداخته میشد و اینگونه اسبهای آراسته، از بخششها و هدایای عالی شاهانه شمرده میشد، همچنانکه «خلعت شاهانه»، بیشتر، جامههای فاخر قلمکار بود. شاه این جامهها و اسبها را به مناسبتهایی به بزرگان و سرداران خویش میبخشید و یا به میهمانان بلندمرتبه و سفیران کشورهای دیگر هدیه میکرد و همچنین، به رسم دوستی و بزرگداشت، برای شاهان و امیران و بزرگان کشورهای دوست میفرستاد.
قالب طرحهایی که در دوره صفوی به کار میرفت خیلی پرکار بود و کمتر زمینهی ساده مشاهده میشد
تعداد نظرات ۰